دیدگاه تجربه گران بهبود یافته

دلنوشته؛
سرطان آمده بود که مرا از پا درآورد! اما من به جای آنکه قالب تهی کنم و همه چیز را تمام شده بدانم، فهمیدم که باید خیلی زود خودم را جمع و جور کنم و قدر لحظه لحظه ی زندگیم را خیلی بیشتر از قبل بدانم و نسبت به مسائل مختلف سخت نگیرم.
خاطرات تلخ گذشته را روانه ی زبالهدان افکارم کنم، دنیا را با تمام مشکلات کوچک و بزرگش زیبا ببینم و در مواجه با سرطان نه تنها در تلاش برای دستیابی به سلامت جسم، بلکه برای تغییر دادن عادات اشتباه گذشته نیز در تکاپو باشم.
و این گونه بود که نگاهم نسبت به دنیا و آدمهایش تغییر کرد و من از تجربه ی آن نگاه، مسرور و متعجب بودم.
از زاویه ی دیدِ آن نگاه مهربان، آنقدر زیبایی و خوبی در این دنیا وجود داشت که با فکر کردن و توجه به آنها و خوب دیدن آنها دیگر وقتی برای فکر کردن به سرطان باقی نمیماند.
در آن روزها، من در حال نبرد با یک امپراتوری بزرگ بودم و به راستی که استقامت در مقابل موجهای عظیم و پرقدرت طوفانِ سرطان بسیار سخت بود و سختتر از آن، رفتن به جلو، در جهت مخالف آن طوفان، برای رسیدن به ساحل امن سلامتی.
و به حق که این، کار سادهای نبود.
پابرجا ماندن بر این تصمیم، با پاتک های هر روزه و هر لحظه ی سرطان بسیار دشوار به نظر میرسید.
اما نه آن قدر دشوار که نتوان انجامش داد و بیخیال زندگی شد.
پس تو هم بیخیال زندگی نشو!
گذشته را رها کن و آن را بگذار برای همان گذشته. ذهنیتت قربانی بودن را از خودت دور کن و با عزت نفس، چون یک فرمانروای هوشیار و مقتدر، پیش برو.
فرمانروایی که قدرت تسلط بر افکار و باورهای سرزمین درونِ خود را دارد و نقش اصلی زندگیش را خودش بازی میکند.
کبری علیزاده
نویسنده کتاب « با من همراز شو!»
- ما در مرحم سرطان را تجربه کردیم و می توانیم شما را یاری دهیم.
- شماره تماس: 66404020-021 09354673659 09037524222